چرا اکثر مبارزان پیش از انقلاب از طبقه متوسط بودند؟
تاریخ انتشار: ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۱۰۶۳۸
خبرگزاری مهر، فرهنگ و اندیشه _ هانیه علینژاد: رمان «خانه آفاق» نوشته سارا نظری بهتازگی توسط نشر برج منتشر و راهی بازار نشر شده است. سارا نظری متولد ۱۳۶۰ است و از دیگر آثارش میتوان به کتاب «با تو سقوط میکنم» اشاره کرد.
«خانه آفاق»، داستانی است که نظری با نظر به برخورد آدمهایی از اقشار ناهمگون جامعهی ایران نوشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به بهانه چاپ اینرمان ایرانی جدید گفتگویی با نویسنده آن داشتهایم.
مشروح اینگفتگو در ادامه میآید:
* خانم نظری کمی از جزئیات صحبت کنیم؛ جزئیات رمان!
قصه رمان در دوران قبل از انقلاب (دهه پنجاه) اتفاق میافتد. دختر جوان چریکی را تصور کنید که مجبور میشود چند روز کنار خانوادهای عجیبوغریب و در محلهای حاشیهنشین زندگی کند. اعضای این خانوادهی فقیر اینها هستند: یک دختر خودفروش، پسری معتاد که از همه دزدی میکند، دختر پر شر و شور جوانی که آرزوش آرتیستشدن در کافه است، مادربزرگی که هنوز حواسش به پسرهای جوان است، مادری که اهل کاسبی و کارچاقکنی برای زن و مردهای بیوه است و پدری که آنقدر هیز است که تمام زنهای کوچه از دستش در امان نیستند.
دختر چریک (قهرمان قصه) به اجبار درگیر ماجراهای این خانواده و محلهشان میشود و در آن مدتی که آنجاست به جای آنکه با حکومت مبارزه کند با مردم محله و خانوادهی آفاق مبارزه میکند.
خانه آفاق اشارههای غیرمستقیمی به سیاست دارد، مثل مواردی که درباره حکومت پهلوی و قدرت و یکسری اتفاقات تاریخی آن زمان صحبت میکند. ولی من در خانه آفاق تلاش کردم بهوسیله محبوبه، قصه مردم حاشیهنشین، روابط غیر معمولشان و آنطوری را که به زندگی و اجتماع اطراف و کشورشان نگاه میکردند نشان بدهم * با توجه به اینکه شخصیت اصلی یک چریک است آیا میتوان گفت که رمان خانه آفاق یک اثر سیاسی است؟
خانه آفاق اشارههای غیرمستقیمی به سیاست دارد، مثل مواردی که درباره حکومت پهلوی و قدرت و یکسری اتفاقات تاریخی آن زمان صحبت میکند. ولی من در خانه آفاق تلاش کردم بهوسیله محبوبه، قصه مردم حاشیهنشین، روابط غیر معمولشان و آنطوری را که به زندگی و اجتماع اطراف و کشورشان نگاه میکردند نشان بدهم.
* رمان سه نکته شخصیت چریک، زمان قبل از انقلاب و جامعه محروم را مورد هدف قرار داده است. خط ربط این نکات و پیرنگی که دنبال آن بود چه بود؟ وجه تمایز این اثر با سایر آثار مشابه چیست؟
قصهی خانهی آفاق دو سال قبل از انقلاب اتفاق میافتد. رمان به بخشی از تاریخ کشور ولی از فاصلهای دور میپردازد. به این معنا که هیچکدام از شخصیتها یا اتفاقات مهم تاریخی در رمان بهطور مستقیم وجود ندارند ولی در عینحال قصهی بخش کوچکی از مردمی است که در یکی از مهمترین دورههای تاریخ ایران زندگی کردهاند. یعنی خانهی آفاق سعی کرده تاریخ یک دورهی مهم را از طریق حاشیههایش بازنمایی کند.وجه تمایزش با بقیهی رمانهای مشابه خودش هم شاید نگاه واقعبینانهتر نسبت به طبقهی محروم و خواستههاشان باشد.
* شخصیتهای متفاوتی در قصه وجود دارد که نشاندن آنها کنار هم و روایت یک قصه مشترک میانشان کار پرچالش به نظر میآید. کمی در این باره برایمان بگویید.
درست اشاره کردید، در خانهی آفاق بیشتر صحنهها با پنجشش شخصیت اتفاق میافتد که هرکدام از شخصیتها هم خصوصیات مختص به خودشان را دارند. مثلاً صحنهی مربوط به آن کافه که صحنهی شلوغی است، پرماجراست و تعداد شخصیتها هم زیاداند. من برای نوشتن ایننوع صحنهها کاری شبیه به دکوپاژ در سینما را انجام دادم. ترکیب صحنه و اشیا و محل شخصیتها را روی کاغذ مینوشتم و روند ماجرا را در طول صحنه از روی کاغذ مجسم و علامت میزدم.
* چرا در برخی مواقع بعضی از شخصیتهای داستان منفعل میشوند؟
شاید باید از خودمان بپرسیم چرا بسیاری از مبارزان ما در آن دوران از طبقه متوسط بودند؟ جوابش در تفاوت نوع نگاهی است که میان طبقه متوسط و طبقه فقیر به ماجرا وجود داشته است. به گمانم گاهی بخشی از مردم طبقه فقیر آنقدر محرومیت و سختی کشیده بودند که باعث میشد نتوانند ریشه ضعفها و کاستیها را ببینند.
خواننده میتواند هر تفسیر و تاویلی درباره رمان داشته باشد البته با ارجاع به اطلاعات داستان. در خانه آفاق قشرهای مختلف جامعه وجود ندارند و فقط به آدمهای مختلف از طبقه محروم پرداخته شده است * خلاف تصورمان در بخش ابتدایی کتاب، در لحظاتی شاهد صحنههای طنز و کمدی هستیم. چطور توانستید این لحظات را در داستان بگنجانید؟
آنصحنهها برمیگردد به نوع شخصیتهای داستان. من رفتارهای معمول و عادی آن آدمها را نوشتم و چون شخصیتهای خانهی آفاق آنطور که انتظار داریم رفتار نمیکنند، خندهمان میگیرد.
مثلاً در آن صحنهای که کلانتری محله پدر خانواده را (شاهمراد) به دلیل رابطه با یک زن کولی بازداشت کرده، عکسالعمل همهی خانواده غیر از آن چیزی است که انتظار داریم و به همین خاطر صحنه کمدی میشود.
* در بخشهایی از داستان، محبوبه شخصیت اصلی داستان با بحران مواجه میشود و میان خواستههای تشکیلات و مردم تناقض میبیند. در این باره چه تحلیلی دارید؟
محبوبهی خانهی آفاق در ابتدای رمان تصورات و توهمات و نگاه نادرستی به طبقهی محروم دارد که از واقعیت بهدور است و بعد از اینکه چندروز با آنها زندگی میکند، نگاه واقعبینانه ای نسبت به آنها پیدا میکند.
* تاکید بر خانه و مفهوم آن در کتاب مشهود است. این مفهوم را چگونه تفسیر میکنید؟
خواننده میتواند هر تفسیر و تاویلی درباره رمان داشته باشد البته با ارجاع به اطلاعات داستان. در خانه آفاق قشرهای مختلف جامعه وجود ندارند و فقط به آدمهای مختلف از طبقه محروم پرداخته شده است. مفهوم خانه در این رمان همان سرپناه و جایی است که ما در آن استقرار داریم وقرار است در آن به آرامش برسیم، همان چیزی که محبوبه را از خانهی مادرش به خانه تیمی و بعد از آن به خانه آفاق کشانده یا همانکه طوبا را بعد از هرروز خودفروشی در تهران به خانه آفاق میآورد.
کد خبر 5587105منبع: مهر
کلیدواژه: کتاب و کتابخوانی نشر برج معرفی کتاب اربعین 1401 موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اربعین حسینی تازه های نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بنیاد سعدی انتشارات کانون پرورش فکری ادبیات داستانی کتاب و کتابخوانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور یاسر احمدوند ی خانه ی آفاق خانه آفاق شخصیت ها صحنه ها آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۱۰۶۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ابتذال در سینما برآیند تقاضا است/ از کیهان بچهها شروع کردم
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه هخبرگزاری علم و فناوری آنا، در وضعیتی فقر مطالعه به نسل کودک و نوجوان آسیب میزند، که یکی از معلمان معتقد است بدون مطالعه حتی خود معلم حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
شهنام سجودی زاده فرزند سبلان است. هم معلم کودکان استثنایی است. هم فیلم میسازد و هم نویسنده فیلمنامه است. ادبیات فاخر ایران و جهان را با شور و اشتیاق چشیده و امروز رمز موفقیت خود را تربیت صحیح در دوران کودکی میداند. موضوعی که دغدغۀ تربیت نسل کودک و نوجوان ما در فقر مطالعه توسط بزرگسالان است. پای صحبتهای وی نشستیم تا با نگاهش آشنا شویم.
چطور به نویسندگی علاقهمند شدید؟
آگاهی موهبتی است که خداوند دانا به طرق مختلف به انسانها هدیه میدهد، اینکه من مادری دارم که در دوران کودکی برایم مجله کیهان بچهها میخرید، کتاب داستان و علمی میخرید عین آن میماند که کسی در اتاقی تاریک و ناشناس و پرسؤال برای شما شعلهای روشن کند، دیگر ماهیت خوف و جهل و تاریکی آن اتاق پرسؤال از ذهن و روح شما شسته خواهد شد و خواهید دانست که از کجا به کجا آمدهاید و بهر چه بود و بهر چه هستید، درکتان از بودنتان از زندگی و دنیا عیان خواهد شد و بسیاری از ابهامات دیگر برایتان روشن میشود چرا که یک نفر چشم شما را منور کرده است.
دوستان اهل مطالعه حتماً خاطرشان هست که در دهه شصت کتابفروشان محله اونچی میدان اردبیل در پیادهروها بساط کتاب کرده و کتاب کرایه میدادند من مشتری ثابت و دست به نقد آنان بودم و مادرم کرایه کتابهایم را میپرداخت، و این یعنی ریشه در آب و غرق آب. یکبار از یکی از دوستانم که اکثر اهالی روستایشان باسواد و از بزرگان و افتخارآفرینان کشور هستند سؤال کردم علت چیست؟! این قدمت مدرسه در روستایتان و تحصیلات عالی اکثر اهالی و رشد و پیشرفت و ثروت و تفاوت زمین تا آسمان مردان و زنان روستای شما با دیگر روستاها چیست؟! جواب دوستم قابل تأمل بود؛ گویا در سالیان گذشته یک از اهالی یک قالی به اردبیل برده و خریدار قالی در انبارش ۱۰ها جلد کتاب انبار کرده بوده. از مرد قالی فروش میخواهد تا کتابها را باخود ببرد تا انبارش بازشود مرد قالیفروش کتابها را با خود به منزل آورده و به اتفاق همسرش همه کتابهای کهنه را به زیبایی صحافی کرده و دکور طاقچه خانهشان میکنند. کودکان از پشت پنجره به تماشای کتابها میآمده و اجازه میداشتند آنها را تورقی کنند، تورق کتابها معجزه میکند! شور و اشتیاق درس و مدرسه در دل بچههای روستا جوانه میزند و دیگر آن بچهها با بچههای روزهای بدون رؤیت کتاب فرق داشتند وچنین میشود و چنانها که امروزه اکثر اهالی روستا، وزیر و وکیل و استاد و دکتر و تاجر و معلمند!
حتی تماشای کتاب معجزه میکند! فرق است خانۀ بیکتابخانه با خانۀ با کتابخانه هرچند دو سه جلد. چه رسد که کسی مثل مادر مکرم بنده که شما را به اقیانوس کتاب هل دهد، شناگر قابل باشید اولاً غرق نخواهید شد دوماً جهان درونتان عیان خواهد شد، در اندرونتان عالم جای خواهد گرفت و از چشمانتان عشق خواهد بارید و تمام سرزمینها با مردمان و آداب و سنن و افکارشان برای تو آشنا و هموطن تو خواهند شد. من وقتی رمانی را از مارکز میخوانم حس میکنم از کلمبیا برگشتهام یا از مصر یا از چین و لهستان و روس ..
بنده امروزه اگر به اغراق نگویم یک از بزرگترین کتابخانههای شخصی شهرمان را درخانه دارم با کتابهای نایاب که در مقابلشان بهخود اجازه سیگار کشیدن نمیدهم، چون در آن همه بزرگان جهان را میهمان خانهام دارم
مگر میشود نویسندهای بدون مطالعه کتابهای بزرگ و درخشان و پایه ادبیات کشور خود و جهان دست به قلم شده و آثارش دارای تفکر غنی باشد و بر اقشار جامعه از عوام تا خواص تأثیرگزار باشد، حرف نو و جهانشمول و مقبول و بینش متعالی شخصی و جهانبینی عمیق و شگرف داشته باشد؟! بهنظر من نویسندهای که رمانهای هدایت و دولت آبادی و چوبک و ساعدی و کامو و چخوف و داستایفسکی و تورگینف و فاکنر و کافکا وهاینریش بل، مارسل پروست و میلان کوندرا و جیمز جویس و پائیلو کوئیلو و مارکز و ... نخوانده باشد حرفی برای گفتن در نوشتههایش ندارد.
در مورد نوشتههای خود توضیح دهید که در چه زمینههایی است؟ داستان بلند، داستان کوتاه، فیلنامه؟
بنده فیلمنامه نویسم. دو فیلمنامه بلند سینمایی به اسمهای «دوگانه» و «غربتی» واگذار کردم، غربتی با مضمون دفاع از حقوق زنان بزودی توسط دوست و استاد عزیزم جناب افشین علیزاده ساخته میشود.
چندین فیلمنامه سیال نوشتم و سریالهای «سرقت گنجینه» با مضمون غارت آثار تاریخی و ضدصهیونی و فیلمنامه «جنون» با مضمون سرقت بانک و گیر افتادن جنایتکار در امنترین لحظه زندگی خود، مصوب شده و در ردیف تولید هستند.
بیش از ۳۰ فیلمنامه کوتاه نوشته و دو مورد آن را واگذار کردم: «سربازان عاشق میشوند» با مضمون پناهندگان جنگی سوری و داعش را دوست عزیزم رحیم طوفان ساخته و جوایز مختلف بین المللی کسب شد و فیلمنامه «کسوف» با مضمون صلح ادیان و گفتگوی تمدنها را به آقای مهدی ایل بیگی واگذار کردم که بهزودی کلید خواهد خورد.
کدام نوشتهتان به فیلم تبدیل شده و آیا وضعیت فیلمنامه نویسی در کشور را موفق میدانید؟
فیلم کوتاه «دیوسار» درخصوص تصلیب مسیح. فیلم کوتاه «رها» درخصوص خدمت به خلق الله عبادتست. فیلم مستند «آیا فرشتگان را دیدهاید» در خصوص کودکان ناشنوا و نابینا. فیلم کوتاه «دریا آرام است» درخصوص بیماران سرطانی. فیلم کوتاه «اجکت» درخصوص قضاوت و جنایاتی که با یک قضاوت ساده میتوانیم مرتکب شویم. فیلم کوتاه «پرنسس آزاده» درخصوص پناهندگان افغانستانی که امسال آماده نمایش و ارائه به جشنوارهها شده است.
بنده اکثر جوایز ملی و بینالمللی سینمایی خود را از بابت فیلمنامههایم کسب کردهام. جان کلام اینکه سنتی فکر کردن و جهانی سخن گفتن راز موفقیت هر نویسنده است.
متأسفانه امروزه به دلایل مختلف وقت گذاشتن مردم و خاصه نویسندگان برای مطالعه کاهش یافته و در نتیجه سطح آثار پایین و مبتذل و کاسبکارانه و تاریخ مصرفدار شده است.
دغدغهای دارید که آرزوی تبدیل شدن آن به داستان یا فیلم را داشته باشید؟
من هنوز فیلمنامههای بکر و طلایی و فرامرزی و فرازمانیام را نساختهام. امیدوارم شایستگی و عمری برای ساختنشان داشته باشم
به اعتقاد شما فیلمهای تولیدی ما چقدر در راستای نیاز و اقتضای جامعه است؟
اتفاقاً فیلمهای تولیدی امروزی دقیقاً همانهایی هستند که جامعه امروزی میطلبند. اگر غنایی ندارند که ندارند مسبب تقاضاست. انشالله که این سبب انحطاط فیلمسازی از دل و ذهن و بدسلیقگی مردم حل شود والا از کوزه همان طراود که در اوست
زیباترین فیلمی که دیدید؟
دونده امیر نادری
استاکر تارکوفسکی
حرامزادههای لعنتی تارانتینو
راننده تاکسی اسکورسیزی
سه گانههای کیشلوفسکی آبی. سفید. قرمز
معلم خوب از نظر شما؟
محترم باشد و با احترام موفق به تعلیم خواهد شد حتی به شلوغترین. تنبلترین و کمهوشترین دانشآموز.
انتهای پیام/